چگونه وقتی نمی دانیم چگونه؟
چگونه وقتی نمی دانیم چگونه؟
چارچوپ نظری پرسش " چگونه وقتی نمی دانیم چگونه " بر متدولوژی و روشمندی تکیه دارد. و مفروض بحث این است که جامعه امروز ایران بیش از هر حوزه دیگر در روشمندی و متدولوژی بنیان های فرهنگی و اجتماعی خود دچار بحران شده است. تعریف عملیاتی ما از متدولوژی به مجموعه ابزارها و فنونی اشاره دارد که می بایستی ارزشها و آرمانها را به عینبت در جهان واقع پیاده سازی کند.
از این منظر ما دچار بحران روشی در تمام حوزه ها شده ایم . بحران روشی در نبیین معرفت دینی، بحران روشی در تبیین گفتمان انقلاب ، در مدیریت و اداره جامعه ، در همزیستی با فناوری ، در مد و سبک زندگی ، و حتی بحران در زندگی شخصی و موضوعات روزمره زندگی !
چگونه می خواهیم توسعه یافته بشویم اما نمی دانیم چگونه باید توسعه یافته شد؟ چگونه می خواهیم به مد و سبک زندگی اسلامی و ایرانی برسیم اما نمی دانیم مد و سبک زندگی چگونه شکل می گیرد ؟ چگونه می خواهیم در دهه چهارم انقلاب به پیشرفت و عدالت برسیم اما نمی دانیم چگونه ؟
جامعه امروز ایران پاندوال وار در سرگشتگی و گمگشتگی بی قاعده ای در حرکت است و هیچ وقت به تاریخ ، فرهنگ ، اقتصاداست.بک زندگی و فناوری نظرم درون متنی وعمیق نداشته است و همیشه در استانه این مفاهیم ایستاده است .و پیام روشن ان اینست که جامعه ایران امروز به استقرار و ثبات فرهنگی و اجتماعی نرسیده است . چگونه می خواهیم اسیب های اجتماعی چون: اعتیاد ، طلاق، ایدز، الودگی هوا و ترافیک ، بیکاری و... را درمان کند در حالیکه نمی داند چگونه ؟
امام خمینی در پیروزی انقلاب اسلامی و در دوران دفاع مقدس با جامعیت بین ایدءولوژی و متدلوژی توانسته است بین این دو حوزه هم افزایی ایجاد کند و بخوبی هم می دانست چه می خواهد و هم چگونه می خواهد و با تشکیل بیسج و مردمی کردن انقلاب و جنگ متدلوژی موثر گفتمان انقلاب اسلامی را تدوین کند به همین خاطر مقام معظم رهبری بسیج را فتح الفتوح امام خمینی نامیده است .ُ
یعنی امام به موازاتی که به انقلاب ایمان داشت به مردم هم ایمان داشت این پیروزی انقلاب و پیروزی در هشت سال مقاومت را بهمراه داشت . بعد از جنگ قصد کردیم فرهنگ انقلاب و فرهنگ مقاومت را به نسل سوم کشور انتقال دهیم اما علارغم تاکییدات بسیار مقام معظم رهبری و بودجه های در خورتوجه نمی دانستیم، این انتقال باید چگونه صورت گیرد. و شدیدا با فقر روشی و متدولوژی برای انتقال این فرهنگ والا و اثربخش در مانده شدیم . به علت نداشتن متدو لوژی و رفتار شناسی علمی انتقال فرهنگی گاهی تشویق کردیم ،گاهی تنبیه کردیم ، گاهی تهدید و تکفیر و گاهی هم انکار کردیم و... ُبه اصول و قواعد علمی ،منطقی و روشی انتقال فرهنگی تن ندادیم و در حوزه های تعلیم و تربیت و رسانه ها ان را اموزش ندادیم و همواره با ازمون و خطادر پهنه گسترده جامعه هزینه سنگین بی اعتمادی ، ناامیدی، و ناکارامدی را بر مردم و جامعه تحمیل کردیم .
خطاهای منطق دیالیکتی دولت سازندگی در فرهنگ پذیری جامعه گسست فرهنگی را به همراه داشت . هرمنوتیک بینشی دولت اصلاحات فهم پلورالیستی از فرهنگ را گسترش داد و اندیشه دینی حوزه فرهنگ را بی بیناد ساخت . منطق تضادی دولت احمدی نژاد با تلفیق رنج با امید ایده الیست هایی تربیت کرد که بحران زا و فتنه خیر شدند. دولت اعتدال هم با ترکیب تدبیر و امید واقیعت گراهایی را بر مصدر مدیریت حوزه فرهنگ گماشت که فاقد متد و لوژیبرای برون رفت از این بحران های چند وجهی هستند. ضایعات فرهنگی به جا مانده از دولتهای سابق و مواجهات با همزیستی با فناوری ، مسایل روزمره زندگی ، تحریمها و مشکلات پیشرو دولت اعتدال ،کار را برای تیم فرهنگی دولت اعتدال بحرانی کرده است .به گونه ای که دولت اعتدال در مفهوم سازی فرهنگ پذیری در جامعه هم از نظر بینشی و هم روشی به تله ناکامی افتاده است.
به قلم دکتر عیسی کشاورز